چند وقته که برات اهمیت نداره گریه های من

خلوت شبات دیگه شده غریبه با صدای من

زندگی تو از آرزو و حال روز من جداست

حالا که تو شدی یه آدم غریب و سرد و بی هواس

من از این شهر میرم شهری که ستاره هاش خاموشه

معشوق عاشقشو میفروشه به هیچ و پوچ زندگی

من از این شهر میرم شهری که به ظاهر آشنا زیاده

اما تو نمیدونی درداتو تو تنهایی به کی بگی

از بوسه های قلابی تلفنی خسته شدم

از بغل های محکم اس ام اسی

از عشق بازی های داغ چتی

از همه خسته م

تو کنارم باش

هوای تنت کافیست

گـــــاهی نـــــه گریـــــه آرامت می کنــــد

و نـــــــــــه خنــــــــده

نــــــــه فریـــــــــاد آرامــت می کنــــــــد

و نـــــــه سکــــــــوت

آنجـــــاست کـــــه بـــا چشمانی خیس

رو بـــه آسمـــــان می کنی و می گویی

خدایــــــا

تنهـــــا تــــو را دارم

تنهـــــــایم مگـــــــذار....

زیاد به خودت زحمت نده !!!

نگران نباش ، حال من خوب است ، بزرگ شده‌ام

دیگر آنقدر کوچک نیستم که در دلتنگی‌هایم گم شوم

آموخته‌ام که این فاصله‌ی کوتاهِ ،

بین لبخند و اشک نامش زندگی است

راستی ، بهتر از قبل دروغ می‌گویم..

“ حال من خوب است ” ، خوبِ خوب …